خبرورزشی/ مهدی یکتا؛ دیدن علیرضا بیرانوند و وریا غفوری در یک قاب و در دل طبیعت کمی تعجبآور بود! اینکه در اوج درگیریهای استقلال و پرسپولیس و در روزهایی که سرمربی آبیها استوری گذاشته و خواستار تعطیلی لیگ شده و از آن طرف قرمزها به او حمله کردهاند ناگهان...
ناگهان عکسی منتشر میشود که دو ستاره محبوب آبی و قرمز فارغ از هیاهوی رنگها به دل طبیعت زده و گل گفتهاند و گل شنفتهاند! البته چنین رفاقتهایی در گذشتههای نه چندان دور بیشتر باب بود. اینکه مجتبی محرمی چند شبانهروز قبل از دربی را در خانه مهدی فنونی زاده همبازی سابق خود در نیرویزمینی تهران سپری کند یا شب پیش از بازی مهمان شاهرخ بیانی باشد مربوط به اواخر دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ است.
اینکه همین شاهرخ بیانی وقتی تیمش استقلال ۲ گل از رقیب خود پرسپولیس جلو میافتد، بیاید و از همبازیانش بخواهد به حرمت کسوت علی پروین رعایت کرده و دیگر گل نزنند و...
خلاصه آنکه چنین رفاقتهایی دیگر رنگ باخته یا حداقل بسیار کمرنگ شده است. با این حال امثال علیرضا بیرانوند و وریا غفوری نشان میدهند هنوز هم میتوان داخل زمین رقیب بود و خارج از مستطیل سبز رفاقت کرد. با دیدن تصاویر طبیعتگردی دو ستاره استقلال و پرسپولیس بد ندیدیم با علیرضا بیرانوند صحبت کنیم.
عکسی با وریا غفوری در اینستاگرام منتشر کردی! این عکس مربوط به گذشته بود؟
نه! اتفاقاً تازة تازه و مربوط به همین جمعه گذشته است.
همین جمعه گذشته؟ کجا؟!
رفته بودیم درکه کوهنوردی با دوستان!
با دوستان یا رقیبان؟!
(میخندد) وریا دوست خوب و رفیق نازنین من است. اگر رقابتی هم باشد، فقط مربوط به داخل زمین است و هیچ ربطی به بیرون آن ندارد.
برای هم کری نخواندید؟
نه برادر، چرا باید کری بخوانیم؟ هیچ خبری از کریهای قرمز و آبی نبود. دو تا دوست رفتیم کوهنوردی که هم ورزش کرده باشیم و هم از دیدن طبیعت لذت ببریم. قرار هم نبود یک روز دلچسب را با کریخوانی یا زدن حرفهای نهچندان جالب خراب کنیم.
شما دو نفر تقریباً همزبان هم هستید. درست میگوییم؟
بله میتوان گفت همزبان هستیم. وریا کرد است و من هم لُر و زبان هم را متوجه میشویم. او پسر بسیار خوبی است.
علیرضا بیرانوند که سربهسر زمین و زمان میگذارد و همیشه در حال خنداندن و خندیدن است، با کاپیتان استقلال چه شوخیهایی میکند؟
بیشتر خاطرات حضور در نفت تهران را مرور کردیم.
(به شوخی) خاطرات نفتی دیگر؟!بله، خاطرات نفتی! من به همراه وریا غفوری، احمد آلنعمه، وحید حمدینژاد و دوست خوبم مصطفی سلیمانی و یکی، دو دوست دیگر قرار گذاشتیم و ۷ صبح رفتیم درکه! کلی هم خاطره از دوران بازی در نفت تهران داشتیم که تعریف کردیم و خندیدیم.
میتوانی یکی از این خاطرات را برای ما هم تعریف کنی؟
باور کنید نمیشود!
چرا؟!
به هر حال ممکن است به کس یا کسانی بربخورد. خودمان دور هم تعریف کردیم و خندیدیم. احمد و وحید را هم بعد از مدتی دیدم و خیلی خوشحال شدم.
جالب است که هنوز با رفقای دوران بازی در نفت تهران در ارتباط هستی.
من مدیون نفت تهران هستم. شاید اواخر حضورم اتفاقات خوبی برای من نیفتاد یا پول قراردادم پرداخت نشد، اما نفت سکوی پرتاب من به تیم ملی و پرسپولیس بود. جوانیام در این تیم و کنار همین دوستان گذشت و تکتک آنها را به خاطر دارم و فراموش نکردهام.
حالا تا کجا بالا رفتید؟
تا پلنگچال بالا رفتیم و بعد برگشتیم پایین که حدوداً ساعت ۷ شب شده بود. حدود ۲۰ کیلومتر یا بیشتر پیادهروی کردیم.
میدانم، این مسیر خیلی طولانی است.
هم فال بود و هم تماشا!
برخورد کسانی که برای کوهنوردی آمده بودند با شما چطور بود؟
مردم که همیشه لطف دارند. به هر حال امثال من و وریا غفوری هر چه داریم از مردم است و تا جایی که امکان داشت، سعی کردیم به ابراز لطف و محبت مردم پاسخ بدهیم.
اصلاً در مورد تعطیلی یا ادامه لیگ حرف نزدید؟
مصطفی سلیمانی دوست مشترک ماست. میتوانید از مصطفی بپرسید درباره تعطیلی لیگ یا تعطیل نشدن حرف زدیم یا نه؟ بابا! یک روز رفته بودیم با دوستان خوش بگذرانیم و ورزش کنیم. جای این حرفها نبود که!